اسمان بهشت
دیده ی خونبار دارد اسمان کربلا
دیده ی خونبار دارد اسمان کربلا
یاحسین… اخر از عشقت عراقی میشوم
مسیری که انتهایش حرم ارباب است را با دل گام برمیداریم
من به همه گفته ام اربعین حرمت هستم ….. این تن بمیرد ابرویم را نبر حسین
دیدن عکس حرم قاتل جانم شده است.هرنفس کرب وبلایت ضربانم شده است
پدر مثل خودکار است شکل عوض نمیکند ولی یکدفعه میبینید نمینویسد.مادر مثل مداد است هرلحظه تراشیده شدنش را میبینی تا این که یک لحظه تمام شود
بازبان میشود مسخره کرد بازبان میشود روحیه داد بازبان میشود ایراد گرفت بازبان میشو تعریف کرد بازبان میشو دل شکست بازبان میشود دلداری داد بازبان میشود ابرو برد بازبان میشود ابرو خرید بازبان میشود جدایی انداخت بازبان میشود اشتی داد بازبان میشود اتش زد بازبان میشود اتش راخاموش کرد حواسمان به زبانمان باشد که زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
پنداشته اند که ما ز خاموشانیم همرنگ جماعت فراموشانیم
ماارزوی کرب وبلا راداریم بایاد حسینمان کفن پوشانیم
لبیک یاحسین علیه السلام
کمان گرفته که طفل صغیر را بزند امید و دار و ندار امیر را بزند
تمام هلهله هاشان به خاطر این بود که یک شغال توانسته شیر را بزند
چه کنم حب حسین است وحلاوت دارد .. دلِ تنگم به خدا میل زیارت دارد.